پرهام جان هميشه انشاالله خندان باشي تا من و بخصوص مادرت خسته نشيم تو اين دنيايي كه شادي كم شده و همش شده سختي كار . توصيه مي كنم سخت تلاش كني و هميشه لبخند روي لبات باشه چون رمز موفقيتت خنديدن به روي دنياستپس بخند و بخندون ...
ما چند روز پيش به دعوت از حسين (دوستمون كه تو فرحزاد رستوران دار هستش)رفتيم شمال چه هوايي فكر نمي كرديم انقدر عالي باشه يه جورايي از اين هواي الوده فرار كرديم اين هم عكسها ...
بابا بزرگ آقا پرهام (بابا مجتبي) هر موقع كه باشه پرهام رو بغل مي كنه و راه مي بردش و پرهام خوب بابا رو ميشناسه و هرموقع ببيندش دست و پا ميزنه و سر و صدا مي كنه كه منو بغل كن و از همه بيشتر هم با بابا بزرگش جوره ممنون از توجه شما به پرهام بابا جون
بابا بزرگ ماماني پرهام كه به بابا شاه آبادي معروف هست و از اون قديمي هاي تهران و مجيديه يه هيئت داره با كاروان و ده اول محرم رو كامل خرج ميدن آقا پرهام هم اولين نتيجه پسري محسوب مي شوند كه سال اول حضورش بود كلي با اين اسبها و شترها ي كاروان با باباش عكس گرفته ...